جدول جو
جدول جو

معنی علی رکینی - جستجوی لغت در جدول جو

علی رکینی
(عَ یِ ؟)
ابن حسین بن حیدررضا عاملی وکیلی. وی از واعظان به شمار می رفت و در سال 1273 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: 1- تنبیه الغافلین و تحفهالمریدین. 2- سرورالمقبلین. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41 ص 153)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ شِ)
ابن عبدالرحمان بن محمد خطیب شربینی مصری شافعی. مکنی به ابوالحسن. مفسر بود. او راست: فتح الرحیم الرحمان فی تفسیر آیه ’ان الله یأمر بالعدل و الاحسان’ که در سال 1028 هجری قمریاز تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون ج 2 ص 165 و هدیه العارفین ج 1 ص 754)
ابن محمد بن علی شربینی. متولد در سال 977 هجری قمری او راست: مطالع البدور العلیه فی منازل السرور الادبیه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 218)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان کنار بروژ، بخش صومای، شهرستان ارومیّه. دارای 153 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن محمدحسین نجفی زینی. وی شاعر بود و در سال 1215 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. و نیز تقریظی بر تخمیس البردۀ محمدرضا نحوی دارد. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 4 ص 8 و ج 9 ص 758 از تکمله الامل)
لغت نامه دهخدا
(عَ تَ)
وی برادر طغاخان و از امرای خانیۀ ترکستان است. چون طغاخان در سال 408 هجری قمری درگذشت و ابومنصور محمدارسلان خان برادر بغراخان جای او را گرفت، این علی تکین مدعی او شد و تا اندکی پیش از فوت وی (415 هجری قمری) که غلبۀ کلی با علی تکین بود، این زد و خورد ادامه داشت. علی تکین با سلجوقیان نیز همدست بود. محمود غزنوی در سال 416 هجری قمری برای سرکوبی علی تکین به ماوراءالنهر رفت و او را مغلوب کرد. چون این پادشاه درگذشت سلطان مسعود برای غلبه بر برادرش محمد، از علی تکین یاری خواست. ولی پیش از آنکه جوابی به درخواست وی برسد کار محمد یکسره شد و علی تکین نیز دیگر چندان اعتنایی به شأن سلطان جدید یعنی مسعود نکرد. در سال 423 هجری قمری مسعود، آلتونتاش خوارزم شاه را برای دفع وی فرستاد. و در جنگی که بین دو سپاه روی داد، آلتونتاش زخمی سخت برداشت و روز دیگر درگذشت و سپاهیان او قاصدی نزد علی تکین فرستادند و با او مصالحه کردند و به خراسان بازگشتند. علی تکین تا سال 426 هجری قمری در قید حیات بود و با ترکمانان سازش ودوستی داشت و در آن سال درگذشت. (از تعلیقات دبیرسیاقی بر دیوان منوچهری ص 330). و رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 91، 464 و 526 و چ نفیسی ج 3 ص 1171 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن سلیمان یمنی بکیلی تمیمی زیدی اسماعیلی، ملقّب به حیدره (یا حیده). ادیب و نحوی و شاعر بود که در بلاد بکیل از نواحی ذمار متولد شد و در سال 599 هجری قمری درگذشت. او راست:کشف المشکل، در نحو. و نیز او را اشعاری است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 105). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: الوافی صفدی ج 12 ص 12. معجم الادباء ج 13 ص 243. هدیهالعارفین ج 1 ص 703. کشف الظنون ص 1495. ایضاح المکنون ج 2 ص 401. معجم البلدان ج 1 ص 707
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کُ رَ)
شیخ علی کرکانی، مکنی به ابوالقاسم. از عرفای مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری قمری و معاصر با شیخ ابوسعید ابوالخیر و سلطان محمود غزنوی بود. نسب او به سه واسطه به شیخ جنید میرسد و وی در نیشابورساکن بود و بسیاری از کرامات او در نامۀ دانشوران مذکور است. رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 271 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کِ)
ابن احمد کریدی حنفی. ملقب به شکری. فقیه و عالم فرایض و فلکی و مفتی قندیه بود. و در سال 1257 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- شرح زیج حسین حسنی منجم. 2- الفتاوی الشکریه. 3- کتاب الفرائض. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کُ لَ)
ابن محمد بن ابراهیم بن علان. مکنی به ابوالحسن. از محدثان امامیۀ زمان غیبت صغری. رجوع به علان کلینی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِیِ)
ابن عابد. وی واعظ و خطیب در خراسان و هرات بود. و در سال 903 هجری قمری خطبه ای بنام ائمه ایراد کرد و در نتیجه عوام مردم بر او حمله کردند. و سرانجام وی در نیشابور درگذشت. او را برخی اشعار است. و گویند بسیار تیزهوش بود به طوری که قصائد را با یک بار شنیدن از حفظ میکرد. (از الذریعه ج 9 ص 761)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن محمد عقینی انصاری تعزی یمنی شافعی. مفسر و نحوی و بیانی و متکلم و محدث و اصولی متولد در سال 1033 هجری قمری وی در سوم ربیعالاّخر سال 1101 هجری قمری در تعز درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر تفسیرالقرآن. 2- شرح الفیۀ ابن مالک، در نحو. 3- شرح المدخل فی المعانی و البیان. 4- شرح منظومه، در شعب ایمان. 5- شرح نخبهالفکر ابن حجر. (از معجم المؤلفین از البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 496 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 763)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
ابن عثمان بن یعقوب بن عبدالحق مرینی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به المنصور باللّه و مشهور به سلطان أکحل (به سبب سیه چرده بودن). دهمین سلطان از بنی مرین در مراکش بود و در سال 732 هجری قمری به سلطنت رسید. رجوع به ابوالحسن مرینی و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 126. جذوهالاقتباس ص 291. الاستقصاء ج 2 ص 57. الحلل الموشیه ص 134. اللمحه البدریه ص 92. دائره المعارف الاسلامیه ذیل ’بنومرین’. معجم الانساب زامباور (بنومرین بفاس). ترجمه مقدمۀ ابن خلدون ج 1 صص 44-48
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن شلبی شبینی شافعی. فقیه و مفسر بود. او راست: 1- تفسیر قرآن. 2- شرح بر منهج الطلاب زکریای انصاری، در فروع فقه شافعی، که در سال 1189 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. و نیز او را تقریری است. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 204 و ج 2 ص 547)
ابن چلبی. از علمای اواخر قرن 13 هجری قمری بود. او راست: نورالانوار فی فهم بعض معانی کتاب الله العزیز الغفار، در تفسیر قرآن. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 280)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن یحیی درینی انباری، مکنّی به ابوالحسن و ملقب به ثقه الدوله. رجوع به علی انباری (ابن محمدبن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رُعَ)
ابن مهدی بن محمد بن علی بن داود بن محمد بن عبدالله بن محمد بن احمد بن عبدالقاهر بن عبدالله بن اغلب بن ابی الفوارس بن میمون حمیری رعینی زبیدی، مکنّی به ابوالحسن. اولین تن از خوارج بنی مهدی در زبید. وی ابتدا از وعاظ و مرشدان به راه حق در تهامۀ یمن بود و اندک اندک بسیاری ازمردم به او گرویدند تا در سال 545 هجری قمری گروه کثیری با وی بر امامت بیعت کردند و او برجبال صعود کرد و کسانی را که با وی صعود کردند ’مهاجر’ نامید. وی بارها به قرای تهامه حمله آورد و بسیاری از آن مناطق را تسخیر کرد. و بین او و حاتم بن عمران صاحب یمن جنگی سخت درگرفت. سرانجام به سال 554 هجری قمری درگذشت و دو ماه پیش از وفاتش، شهر زبید را ازدست متوکل علی الله احمد بن سلیمان خارج ساخت. عقاید اوموافق عقیدۀ خوارج بود و پیروانش را به مناسبت تهلیل بسیاری که می کردند ’مهلله’ نامیدند. جانشینان او تا سال 569 هجری قمری بلاد تهامه و بعضی نواحی آن را درتصرف داشتند و در این سال به دست ایوبیان منقرض گشتند. (از الاعلام زرکلی بنقل از بلوغ المرام ص 17) (ازطبقات سلاطین اسلام ص 85) (از معجم الانساب زامباور ص 182)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ)
ابن عنتر رشیدی مصری. ادیب و شاعر بود و به سال 1195 هجری قمری در ثغر درگذشت. او راست: موشحات و مقاطیع و دیوان شعر. (از معجم المؤلفین بنقل از عجائب الاثار جبرتی ج 1 ص 68. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 770)
ابن قاسم رشیدی. او راست: کتاب متشابه القرآن. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رُمْ ما)
ابن عیسی بن علی بن عبدالله رمانی اخشیدی وراق، مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و نحوی و لغوی و متکلم و فقیه و اصولی و مفسر و منجم و منطقی بود. اصل او از سرمن رأی (سامراه) است و در سال 296 هجری قمری در بغداد متولد شد، معجم الادباء و مفتاح السعاده سال تولد او را 276 هجری قمری ذکر کرده اند، وی نزد ابن السراج و ابن درید و زجاج تحصیل کرد. و دریازدهم جمادی الاولای سال 384 هجری قمری در بغداد درگذشت. او راست: 1- الاشتقاق. 2- الجامعالکبیر فی التفسیر. 3- شرح الصفات. 4- المبتدا در نحو. 5- معانی الحروف. (از معجم المؤلفین). صاحب معجم المؤلفین به مآخذذیل نیز اشاره کرده است: عیون التواریخ شاکر ج 12 ص 233. الوافی صفدی ج 12 ص 133. فهرس المؤلفین بالظاهریه. طبقات النحاه و اللغویین ابن شهبه ص 436. الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 63. معجم الادباء یاقوت ج 14 ص 73. المنتظم ابن جوزی ج 7 ص 176. تذکرهالحفاظ ذهبی ج 3 ص 182. نزههالالبای انباری ص 389. میزان الاعتدال ذهبی ج 2 ص 235. النجوم الزاهرۀ ابن تعزی بردی ج 4 ص 168. انباءالرواه قفطی ج 2 ص 294. البدایۀ ابن کثیر ج 10 ص 314. الکامل ابن اثیر ج 9 ص 36. طبقات المفسرین سیوطی ص 24. لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 248. شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 109. بغیهالوعاه سیوطی ص 344. مرآهالجنان یافعی ج 2 ص 420. المختصرفی اخبارالبشر ابوالفداء ج 2 ص 136. مختصر دول الاسلام ج 1 ص 182. مفتاح السعادۀ طاش کبری ج 1 ص 142. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 683. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 111 و سایرصفحات. روضات الجنات خوانساری ص 480. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 268 و سایر صفحات. مقدمه توجیه اعراب ابیات ملغزه الاعراب، از سعید افغانی. فهرس المخطوطات المصورۀ سید ج 1 ص 49. و نیز رجوع به ابوالحسن رمانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رُ مَ)
ابن محسن صعیدی مالکی شاذلی وفائی، مشهور به رمیلی و مکنّی به ابوصلاح. متوفی در سال 1130 هجری قمری او راست: 1- تعطیرالانفاس بمناقب سیدی ابی الحسن الشاذلی و سیدی ابی العباس. 2- الدررالحسان فی حل مشکل قوله تعالی الآن. 3- نیل المرام لوقف حمزه و هشام. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 765. فهرس الخدیویه ج 5 ص 36. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 465 و ج 2 ص 698)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
خواجه علی رویانی، وی از مورخان طبرستان بود و خواندمیر در تاریخ حبیب السیر از او نقل می کند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 406 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن صدقه بن منصور سرمینی. مکنی به ابوالفتح. او راست: درر الابکار فی وصف الصفوه الاخیار، که در سال 821 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون ج 1 ص 463)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حُ سَ)
ابن خلیفۀ حسینی مالکی. او راست: الریاض الخلیفیه، که منظومه ای است نونی و در آخر جمادی الثانی سال 1131 هجری قمری از نظم آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الخدیویه ج 2 ص 56. هدیهالعارفین ج 1 ص 765)
ابن محمد بن دقماق حسینی، ملقّب به زین الدین. وی در سال 806 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: نزههالعشاق فی الادب. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 300)
وی شاعر بود و در سال 1286 هجری قمری در سن هشتاد سالگی درگذشت. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 753 بنقل از تذکرۀ سنگلاخ و المآثر اعتمادالسلطنه ص 222)
ابن ناصر بن علی حسینی، ملقّب به صدرالدین و مکنّی به ابوالحسن (575- 622هجری قمری) مورخ بود. او راست: زبدهالتواریخ یا اخبار الدولهالسلجوقیه. (از معجم المؤلفین). و رجوع به مقدمۀ کتاب اخبار الدولهالسلجوقیه شود
ابن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن طاووس علوی فاطمی حسینی حلی، مشهور به ابن طاووس و مکنّی به ابوالقاسم یا ابوالحسن یا ابوموسی و ملقّب به رضی الدین. رجوع به ابن طاووس و به علی (ابن موسی بن جعفر...) شود
ابن احمد بن محمد بن معصوم بن نصیرالدین بن ابراهیم بن سلام الله بن مسعود بن محمد بن منصور حسنی حسینی، مشهور به ابن معصوم ادیب و شاعر قرن یازدهم هجری. رجوع به علی خان (ابن احمد بن محمدبن...) شود
ابن نصر بن هارون بن ابی القاسم حسینی یا موسوی تبریزی، ملقّب به معین الدین یا صفی الدین ومتخلص به قاسم و مشهور به قاسمی و شاه قاسم. عارف و شاعر معروف قرن نهم هجری. رجوع به قاسم انوار شود
ابن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی شافعی، مشهور به ابن ازرق و ملقّب به موفق الدین و نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی ازرق شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی، مشهور به نسابه و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن علی بن ابراهیم بن علی بن عدنان حسینی دمشقی حنفی، مشهور به نقیب الاشراف. رجوع به علی نقیب الاشراف شود
ابن منصور بن محمد بن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد، مشهور به علی الکبیر. رجوع به علی کبیر شود
ابن احمد بن محمد بن عمر بن سالم بن عبیدالله بن حسن علوی حسینی زیدی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی زیدی شود
ابن محمد بن رضا بن محمد بن حمزۀ حسینی موسوی طوسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان. رجوع به علی طوسی شود
ابن خلف بن عبدالمطلب بن حیدربن محمد بن فلاح موسوی حسینی مشعشعی حویزی. محدث و مفسر و ادیب. رجوع به علی حویزی شود
میر علی حسینی، تبریزی. خطاط، ملقّب به ظهیرالدین قدوهالکتاب و مشهور به واضع. رجوع به علی تبریزی (حسینی...، شود
ابن اسماعیل بن زین العابدین حسینی سنجانی غروی، مکنّی به ابوالفضائل و ملقّب به محدث. رجوع به علی سنجانی شود
ابن مهدی بن رضا بن احمد بن حسین بن حسن طالقانی حسینی نجفی، مشهور به میر حکیم. رجوع به علی طالقانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ حُ سَ)
ابن حسن بن سلیمان بن سعد بن فرج الله بن علی بن سعد بن عبدالله بن حماد حسینی جزائری نجفی (سید...) ، مشهور به سیدعلی حلو. رجوع به علی جزائری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن جعفر بن حسن بن عبیدالله بن علی بن حسین بن حسن بن علی بن احمد حقینی. وی فقیه و متکلم بود و در ماه رجب سال 490 هجری قمری به قتل رسید. او را مقالاتی است در علوم. (از معجم المؤلفین از تراجم الرجال جنداری ص 24)
لغت نامه دهخدا
(عَیِ جِ)
ابن محمد بن مکی عاملی جزینی، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به ضیاءالدین و حسام الدین و رضی الدین. فقیه بود و در سال 856 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح القواعد. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 327. امل الامل حر عاملی ص 446)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن خواجه بهاءالدین محمد جوینی، نوادۀ خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوان. رجوع به علی جوینی (ابن بهاءالدین محمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُ وَ)
ابن احمد کاتب، ملقّب به منتجب الدین بدیع اتابک جوینی. منشی معروف سلطان سنجر سلجوقی و صاحب دیوان رسائل او. از تاریخ ولادت او اطلاع صحیحی در دست نیست ولی بنابرآنچه در ’عتبهالکتبه’ (ص 5) آمده است وی در حدود سال 516 هجری قمری که مسلماً آغاز جوانی او بوده است به قصد آموختن صناعت دبیری به مرو رفت. پس باید ولادت او در اواخر قرن پنجم هجری باشد. او بعد از اتمام تحصیلات خود هم در جوانی وارد دستگاه دیوانی شد و در دیوان رسائل به کار پرداخت ولی در آغاز امر کار او رونقی نداشت و مقبول نظر استادش که صاحب دیوان رسائل بود نیفتاده بود. وی خال پدر چهارم عطاملک جوینی، مؤلف تاریخ جهانگشا است. و عطاملک در تاریخ خود داستان شفاعت منتجب الدین را از رشید وطواط آورده است که به اجمال چنین است: وقتی سلطان سنجر در سال 542 هجری قمری بقصد جنگ با اتسز خوارزمشاه بطرف خوارزم حرکت نمود، قصبۀ هزاراسب را از محال خوارزم محاصره کرد. انوری که در لشکر سلطان سنجر بود رباعیی در تشویق سنجر به تسخیر ’هزاراسب’ سرود و وطواط در جواب او بیتی در مدح ’اتسز’گفت و این امر باعث خشم شدید سلطان سنجر گشت و سوگند خورد که چون او را بازیابد، هفت عضو را از یکدیگر جدا کند. و چون هزاراسب مفتوح شد رشید وطواط متواری گشت تا بالاخره به منتجب الدین بدیع جوینی پناهنده شد. منتجب الدین که علاوه بر منصب دیوان انشاء، ندیم مخصوص سلطان نیز بود، موقعی مناسب به دست آورده به سلطان سنجر گفت که ’وطواط’ مرغکی ضعیف باشد طاقت آن نداشته که او را به هفت پاره کنند، اگر فرمان شود او را به دو پاره کنند. سلطان بخندید و جان وطواط بخشید. مهمترین اثر علی جوینی، مجموعۀ منشآت و مراسلات وی است که آن را به نام ’عتبهالکتبه’ خوانده است. عوفی دو کتاب دیگر به او نسبت می دهد: یکی ’رقیهالقلم’ و دیگری ’عبرات الکتبه’. و مرحوم قزوینی این کتاب اخیر را همان ’عتبهالکتبه’ داند. (از تاریخ ادبیات چ صفا چ 1 ج 2 ص 969). و رجوع به لباب الالباب عوفی چ سعید نفیسی ص 78 و مقدمۀ جهانگشای جوینی چ لیدن ص یو و مقدمۀ حدائق السحر رشیدالدین وطواط چ عباس اقبال ص ’ی’ شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ جُ وَ)
ابن محمد بن علی جوینی، ملقّب به عمادالدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و جدلی و حافظ متون حدیث بود. وی در سال 405 هجری قمری متولد شد. او راست: 1- شفارالمسترشدین فی الخلافیات. 2- کتابی در اصول فقه. 3- نقد مفردات امام احمد. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات الشافعیۀ سبکی ج 4 ص 281)
ابن عبدالله بن یوسف بن محمد جوینی، مشهور به شیخ حجاز و مکنّی به ابوالحسن. صوفی بود و در سال 465 هجری قمری درگذشت. او راست: السلوه فی التصوف. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 691)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ)
ابن قربانعلی بن قاسم بن محمدعلی آملی کنی تهرانی. از فقهای بزرگ امامیه در نیمۀ دوم قرن سیزدهم بود. وی در سال 1220 هجری قمری در قریۀ کن واقع در دوفرسخی شمال تهران متولد شد و به قصد تحصیل مسافرتهای بسیار و طولانی کرد. سرانجام در اواخر عمر به ’کن’ بازگشت و در بیست وهفتم محرم سال 1306 هجری قمری در سن 86سالگی درگذشت و در شهر ری در جوار مرقد شاه عبدالعظیم دفن گردید. و پس از چندی که جسد ناصرالدین شاه قاجار را نیز در آنجا دفن کردند، مقبرۀ شیخ علی کنی در گوشه ای از مقبرۀ ناصرالدین شاه قرار گرفت. او راست: 1- تحقیق الدلائل فی شرح تلخیص المسائل. 2- توضیح المقال فی علم الدرایهو الرجال. 3- القضاء و الشهادات، در سه جلد. (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 332 و معجم المؤلفین از الاعلام زرکلی ج 5 ص 138 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 42)
لغت نامه دهخدا